ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
با حالِ بد؛ بر سر کشیدی تا عبایت را زهـرا مـهـیّا کرد خـرمـایِ عـزایت را قلبش چه تیری میکشید و بیقرارت شد بر کنج حجره میکشیدی تا که پایت را زهری که از انگورهای لعنتی خوردی بـالا نـمـیآورد از سـیـنـه صـدایـت را از درد پیچیدی به خود، جانت به لب آمد سـر داد مـادر نـالـۀ « جانم فـدایت » را جان جوادت باز کن با رأفـتی سـرشار آن چـشمهـای تا ابـد مشکـلگـشایت را دست أباصلت از غمت بر سینهاش میخورد دور و برِ تو داشت با گریه هـوایت را لبهای تو یخ کرده بود و سخت میلرزید امّا نـمیکـردی رهـا ذکر و دعـایت را در آخرین لحـظات، با جدّ غریبِ خود گـفـتی به یادم هـست داغِ کـربلایت را شد قاتل جانم همان دستی که در گودال انگشترت را بُرد و بعد از آن عبایت را! |